معنی فارسی interlocution

B2

گفت‌وگو یا مکالمه، به ویژه در زمینه‌های رسمی یا حقوقی.

A conversation or dialogue, especially in a formal context.

example
معنی(example):

گفت‌وگوی بین دو رهبر بسیار سازنده بود.

مثال:

The interlocution between the two leaders was very productive.

معنی(example):

گفت‌وگو در دیپلماسی برای درک متقابل ضروری است.

مثال:

Interlocution is essential in diplomacy for understanding each other.

معنی فارسی کلمه interlocution

: معنی interlocution به فارسی

گفت‌وگو یا مکالمه، به ویژه در زمینه‌های رسمی یا حقوقی.