معنی فارسی interlunation
B1زمانی که بین دو فاز یا مراحل مختلف قمر وجود دارد.
The period between two phases of the moon.
- OTHER
example
معنی(example):
بینقمر، زمانی است که بین دو مرحله قمری اتفاق میافتد.
مثال:
Interlunation is the time that occurs between two lunar phases.
معنی(example):
دوره بینقمر برای درک چرخههای قمری حیاتی است.
مثال:
The interlunation period is crucial for understanding lunar cycles.
معنی فارسی کلمه interlunation
:
زمانی که بین دو فاز یا مراحل مختلف قمر وجود دارد.