معنی فارسی intermazed
B1اینترمیز به وضعیت بلاتکلیفی یا سردرگمی ناشی از طراحی پیچیده اشاره دارد.
Describing a state of confusion or perplexity caused by complex arrangements.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طراحی اینترمیز همه را گیج کرد.
مثال:
The intermazed design left everyone perplexed.
معنی(example):
او به خاطر مسیرهای پیچ در پیچ احساس گیجی میکند.
مثال:
He felt intermazed by the twisting paths.
معنی فارسی کلمه intermazed
:
اینترمیز به وضعیت بلاتکلیفی یا سردرگمی ناشی از طراحی پیچیده اشاره دارد.