معنی فارسی intermedin

B2

پروتئینی که در تنظیم انقباضات عضلانی و احتمالاً در فرآیندهای دیگر نقش دارد.

A protein involved in physiological processes such as muscle contraction.

noun
معنی(noun):

A melanocyte-stimulating hormone

example
معنی(example):

اینترمدین نقش مهمی در انقباض عضلانی دارد.

مثال:

Intermedin plays a role in muscle contraction.

معنی(example):

دانشمندان به مطالعه اینترمدین برای اثرات آن بر سلامت می‌پردازند.

مثال:

Scientists study intermedin for its effects on health.

معنی فارسی کلمه intermedin

: معنی intermedin به فارسی

پروتئینی که در تنظیم انقباضات عضلانی و احتمالاً در فرآیندهای دیگر نقش دارد.