معنی فارسی intermeet

B1

ملاقات یا دیدار متقابل برای تبادل نظرات یا اطلاعات.

To meet or gather together, particularly for discussion or collaboration.

example
معنی(example):

آنها قبل از شروع پروژه تصمیم به ملاقات کردند.

مثال:

They decided to intermeet before the project started.

معنی(example):

ملاقات با تمامی ذینفعان برای جمع‌آوری نظرات مهم است.

مثال:

It's important to intermeet with all stakeholders to gather input.

معنی فارسی کلمه intermeet

: معنی intermeet به فارسی

ملاقات یا دیدار متقابل برای تبادل نظرات یا اطلاعات.