معنی فارسی intermembral

B2

شاخص بین استخوانی، نسبت طولیده بین استخوان‌های اندام فوقانی و تحتانی در موجودات مختلف.

The ratio of the length of the limbs to the length of the body, used in anatomical studies.

example
معنی(example):

شاخص بین استخوانی به دانشمندان کمک می‌کند تا نسبت‌های اندام در حیوانات را درک کنند.

مثال:

The intermembral index helps scientists understand limb proportions in animals.

معنی(example):

پژوهشگران نسبت بین استخوانی را برای مقایسه گونه‌های مختلف اندازه‌گیری کردند.

مثال:

Researchers measured the intermembral ratio to compare different species.

معنی فارسی کلمه intermembral

: معنی intermembral به فارسی

شاخص بین استخوانی، نسبت طولیده بین استخوان‌های اندام فوقانی و تحتانی در موجودات مختلف.