معنی فارسی intermmet
B1تلاقی، نقطهای که دو یا چند مسیر یا جریان به هم برخورد میکنند.
The point at which two or more paths or interests intersect.
- NOUN
example
معنی(example):
نقطهی تلاقی دو مسیر جایی است که آنها قطع میشوند.
مثال:
The intermmet of two paths is where they cross.
معنی(example):
یافتن تلاقی منافع میتواند به همکاری بهتر منجر شود.
مثال:
Finding the intermmet of interests can lead to better collaboration.
معنی فارسی کلمه intermmet
:
تلاقی، نقطهای که دو یا چند مسیر یا جریان به هم برخورد میکنند.