معنی فارسی internetted

B1

به معنای اتصال به اینترنت یا آنلاین شدن یک فرآیند یا خدمات.

To connect or make services accessible online through the internet.

example
معنی(example):

این فرآیند به صورت اینترنتی درآمده است و دسترسی راحت‌تری را ممکن می‌سازد.

مثال:

The process has been internetted, allowing for easier access.

معنی(example):

بسیاری از کسب و کارها خدمات خود را به صورت اینترنتی ارائه می‌کنند تا به مشتریان بیشتری دسترسی پیدا کنند.

مثال:

Many businesses have internetted their services to reach more customers.

معنی فارسی کلمه internetted

:

به معنای اتصال به اینترنت یا آنلاین شدن یک فرآیند یا خدمات.