معنی فارسی internments
B2زندانی شدن یا نگهداری افراد در مکان‌های خاص، معمولاً بر اساس وضعیت سیاسی یا اجتماعی.
The act of confining or detaining individuals, often under specific conditions, sometimes related to wartime actions.
- noun
noun
معنی(noun):
Confinement within narrow limits, as of foreign troops, to the interior of a country.
example
معنی(example):
در طی جنگ، بسیاری از افراد با زندانی شدن در اردوگاه‌ها مواجه شدند.
مثال:
During the war, many people faced internments in camps.
معنی(example):
زندان‌های تاریخی یک دوره تاریک در تاریخ ملت ما بودند.
مثال:
The historical internments were a dark period in our nation's history.
معنی فارسی کلمه internments
:
زندانی شدن یا نگهداری افراد در مکان‌های خاص، معمولاً بر اساس وضعیت سیاسی یا اجتماعی.
