معنی فارسی interosculating

B1

ادغام دو مفهوم یا ایده به منظور ایجاد یک درک بهتر از آن‌ها.

The act of merging or integrating two concepts or ideas.

example
معنی(example):

تیم در تحقیق خود دو مفهوم را در هم درحال ادغام است.

مثال:

The team is interosculating two concepts in their research.

معنی(example):

ادغام می‌تواند به روشن‌تر شدن ایده‌های پیچیده کمک کند.

مثال:

Interosculating can help clarify complex ideas.

معنی فارسی کلمه interosculating

: معنی interosculating به فارسی

ادغام دو مفهوم یا ایده به منظور ایجاد یک درک بهتر از آن‌ها.