معنی فارسی interosculated
B2به حالتی اشاره میکند که موجودات به طور متقابل و در طول زمان با یکدیگر در ارتباط بودهاند.
Describes a state where organisms have engaged in mutual interactions over time.
- VERB
example
معنی(example):
گونهها در طول زمان به هم متصل شدهاند و با هم تکامل یافتهاند.
مثال:
The species have interosculated over time, evolving together.
معنی(example):
این دو گیاه به هم متصل شده بودند و رشد وابسته را نشان میدادند.
مثال:
These two plants were interosculated, showing co-dependent growth.
معنی فارسی کلمه interosculated
:
به حالتی اشاره میکند که موجودات به طور متقابل و در طول زمان با یکدیگر در ارتباط بودهاند.