معنی فارسی interpaving
B1فرایند هموار کردن سطوح با استفاده از الگوهای خاص و مصالح متنوع.
The process of paving with a specific style or interlocking design.
- NOUN
example
معنی(example):
هموار کردن یک روش محبوب برای فضاهای باز است.
مثال:
Interpaving is a popular method for outdoor spaces.
معنی(example):
این شرکت در هموار کردن دربهای ورودی تخصص دارد.
مثال:
The company specializes in interpaving for driveways.
معنی فارسی کلمه interpaving
:
فرایند هموار کردن سطوح با استفاده از الگوهای خاص و مصالح متنوع.