معنی فارسی interplays

B2

تعاملاتی که بین دو یا چند عنصر وجود دارد، به ویژه در زمینه‌های هنری یا اجتماعی.

The way in which two or more things have an effect on each other.

example
معنی(example):

رنگ‌های مختلف زیبا در نقاشی با هم بازی می‌کنند.

مثال:

Different colors interplays beautifully in the painting.

معنی(example):

بازی‌های بین نور و سایه عمق ایجاد می‌کنند.

مثال:

The interplays between light and shadow create depth.

معنی فارسی کلمه interplays

: معنی interplays به فارسی

تعاملاتی که بین دو یا چند عنصر وجود دارد، به ویژه در زمینه‌های هنری یا اجتماعی.