معنی فارسی interproportional
B1روابطی که در آن دو یا چند مقدار به نسبت یکدیگر تغییر میکنند.
Relating to or involving mutual proportionality between quantities.
- OTHER
example
معنی(example):
در ریاضیات، روابط بین تناسبی حیاتی هستند.
مثال:
In mathematics, interproportional relationships are vital.
معنی(example):
ما در کلاسمان در مورد روشهای بین تناسبی صحبت کردیم.
مثال:
We discussed interproportional methods in our class.
معنی فارسی کلمه interproportional
:روابطی که در آن دو یا چند مقدار به نسبت یکدیگر تغییر میکنند.