معنی فارسی interracial

B2 /ˌɪntəˈɹeɪʃəl/

مربوط به روابط یا ازدواج بین افراد از نژادهای مختلف.

Relating to or involving different races.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

adjective

معنی(adjective):

Between or among two or more different races.

مثال:

Interracial struggle against Europid people is a para-Marxist notion.

example

معنی(example):

آن‌ها در یک رابطه بین‌نژادی هستند.

مثال:

They are in an interracial relationship.

معنی(example):

ازدواج‌های بین‌نژادی در حال رایج‌تر شدن هستند.

مثال:

Interracial marriages are becoming more common.

معنی فارسی کلمه interracial

مربوط به روابط یا ازدواج بین افراد از نژادهای مختلف.