معنی فارسی interreligiously
B1به طور مربوط به تعامل یا ارتباط میان ادیان مختلف.
In a manner that involves interaction between different religions.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به صورت بیندینی برای ساخت یک جامعه همکاری کردند.
مثال:
They worked interreligiously to build a community.
معنی(example):
گروهها به طور بیندینی باورهای خود را به اشتراک گذاشتند.
مثال:
The groups interreligiously shared their beliefs.
معنی فارسی کلمه interreligiously
:
به طور مربوط به تعامل یا ارتباط میان ادیان مختلف.