معنی فارسی interscene
B1بینصحنهای، به تغییرات و تعاملهای میان صحنههای مختلف یک نمایش اشاره دارد.
Referring to the transitions occurring between scenes.
- NOUN
example
معنی(example):
انتقال بین دو صحنه در نمایش به نرمی انجام میشود.
مثال:
The interscene transitions smoothly between the two acts of the play.
معنی(example):
تغییرات بین صحنهای برای حفظ توجه تماشاگران بسیار مهم است.
مثال:
Interscene changes are crucial for maintaining the audience's attention.
معنی فارسی کلمه interscene
:
بینصحنهای، به تغییرات و تعاملهای میان صحنههای مختلف یک نمایش اشاره دارد.