معنی فارسی interseamed
B1بیندرز شده، وضعیتی که دو یا چند لایه درز بین آنها وجود داشته باشد.
Referring to material layers that have been placed together with seams between them.
- OTHER
example
معنی(example):
لایههای بیندرز شده مواد به استحکام کلی ساختار افزود.
مثال:
The interseamed layers of the material added strength to the overall structure.
معنی(example):
هنگامی که به درستی بیندرز میشوند، پارچهها میتوانند عملکرد بهتری داشته باشند.
مثال:
When interseamed properly, fabrics can achieve better performance.
معنی فارسی کلمه interseamed
:
بیندرز شده، وضعیتی که دو یا چند لایه درز بین آنها وجود داشته باشد.