معنی فارسی intershooting
B1عمل فیلمبرداری یا عکاسی که شامل جابهجایی بین نماها یا سوژههای مختلف است.
The act of filming or photographing that involves transitioning between different scenes or subjects.
- VERB
example
معنی(example):
عکاسی بینابینی امکان گذرهای خلاقانهتر ویدئویی را فراهم میکند.
مثال:
Intershooting allows for more creative video transitions.
معنی(example):
در حین عکاسی بینابینی، دوربین نماهای مختلفی را ثبت میکند.
مثال:
During intershooting, the camera captures various perspectives.
معنی فارسی کلمه intershooting
:
عمل فیلمبرداری یا عکاسی که شامل جابهجایی بین نماها یا سوژههای مختلف است.