معنی فارسی interspire

B1

در هم تنیدن، اشاره به به هم بافتن یا پیوستن عناصر مختلف در طبیعت یا سیستم‌های زیستی دارد.

To intertwine or merge in a complex arrangement.

example
معنی(example):

گیاهان ریشه‌های خود را در زیرزمین در هم می‌تنند.

مثال:

The plants interspire their roots underground.

معنی(example):

برای در هم تنیدن، گونه‌های مختلف باید نزدیک به هم باشند.

مثال:

To interspire, the different species must be close together.

معنی فارسی کلمه interspire

: معنی interspire به فارسی

در هم تنیدن، اشاره به به هم بافتن یا پیوستن عناصر مختلف در طبیعت یا سیستم‌های زیستی دارد.