معنی فارسی interungulate

B1

به هم پیوستن یا متصل کردن دو یا چند قسمت به یکدیگر در زمینه‌های فنی یا پزشکی.

To join or connect together, especially in a technical or medical context.

example
معنی(example):

پزشک توضیح داد که چگونه استخوان‌ها را برای بهبودی به هم پیوسته کند.

مثال:

The doctor explained how to interungulate the bones for healing.

معنی(example):

آنها باید دو قسمت مدل را برای ثبات به هم پیوند دهند.

مثال:

They need to interungulate the two sections of the model for stability.

معنی فارسی کلمه interungulate

: معنی interungulate به فارسی

به هم پیوستن یا متصل کردن دو یا چند قسمت به یکدیگر در زمینه‌های فنی یا پزشکی.