معنی فارسی intervalling

B1

فاصله‌گذاری به معنای ایجاد یا تنظیم فاصله‌ها میان اجزاء، به ویژه در زمینه موسیقی.

The act of creating or arranging intervals between elements, especially in music.

example
معنی(example):

آنها در حال فاصله‌گذاری نت‌های موسیقی برای ایجاد هارمونی هستند.

مثال:

They are intervalling the musical notes to create harmony.

معنی(example):

فاصله‌گذاری در ساختار آهنگسازی کمک می‌کند.

مثال:

Intervalling helps in structuring the musical composition.

معنی فارسی کلمه intervalling

: معنی intervalling به فارسی

فاصله‌گذاری به معنای ایجاد یا تنظیم فاصله‌ها میان اجزاء، به ویژه در زمینه موسیقی.