معنی فارسی interventral
B1مربوط به ناحیهای در بدن که در مداخله یا ارتباط بین بخشهای مختلف عضو وجود دارد.
Relating to the area between the ventral sides of an organism or organ.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقه مداخلهای مغز برای پردازش اطلاعات حسی مهم است.
مثال:
The interventral area of the brain is important for processing sensory information.
معنی(example):
فضای مداخلهای در برخی از عملکردهای بیولوژیکی نقش دارد.
مثال:
The interventral space plays a role in certain biological functions.
معنی فارسی کلمه interventral
:
مربوط به ناحیهای در بدن که در مداخله یا ارتباط بین بخشهای مختلف عضو وجود دارد.