معنی فارسی inthrong
B1هجوم آوردن، تجمع کردن به دور یک مکان یا شخص به طوری که جریان طبیعی را مختل کند.
To gather in large numbers; to swarm or crowd together.
- VERB
example
معنی(example):
جمعیت شروع به هجوم آوردن به ورودی کنسرت کرد.
مثال:
The crowd began to inthrong the entrance of the concert.
معنی(example):
مردم معمولاً دور هنرمندان خیابانی محبوب هجوم میآوردند.
مثال:
People would often inthrong around the popular street performers.
معنی فارسی کلمه inthrong
:
هجوم آوردن، تجمع کردن به دور یک مکان یا شخص به طوری که جریان طبیعی را مختل کند.