معنی فارسی intoed
B1حالت بدن که در آن پاها به سمت داخل متمایل هستند.
Having the toes pointed inward; a condition of walking.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او با پاهای رو به داخل راه میرفت.
مثال:
He walked with his feet intoed.
معنی(example):
ایستادن او با پاهای رو به داخل او را بیتعادل نشان میداد.
مثال:
Her intoed stance made her look unbalanced.
معنی فارسی کلمه intoed
:
حالت بدن که در آن پاها به سمت داخل متمایل هستند.