معنی فارسی intoxicatedly

B1

به طرز مسموم‌کننده‌ای، حالتی که معمولاً به اثرات الکل یا مواد مخدر اشاره دارد.

In a manner that reflects being affected by intoxication.

example
معنی(example):

او در مهمانی به طور مسموم‌کننده‌ای لبخند زد.

مثال:

He smiled intoxicatedly at the party.

معنی(example):

آنها به طرز مسموم‌کننده‌ای زیر ستاره‌ها رقصیدند.

مثال:

They danced intoxicatedly under the stars.

معنی فارسی کلمه intoxicatedly

: معنی intoxicatedly به فارسی

به طرز مسموم‌کننده‌ای، حالتی که معمولاً به اثرات الکل یا مواد مخدر اشاره دارد.