معنی فارسی intramatrically
B1به شیوهای اشاره دارد که به بررسیها یا تحلیلهایی در درون یک ماتریس مربوط میشود.
In a manner that pertains to analysis or evaluation within the bounds of a matrix.
- OTHER
example
معنی(example):
دادهها به طور اینتراماتریکال تحلیل شدند تا روابط درک شوند.
مثال:
The data was analyzed intramatrically to understand relationships.
معنی(example):
او به مسئله به طور اینتراماتریکال نزدیک شد تا راه حلهایی پیدا کند.
مثال:
She approached the problem intramatrically to find solutions.
معنی فارسی کلمه intramatrically
:
به شیوهای اشاره دارد که به بررسیها یا تحلیلهایی در درون یک ماتریس مربوط میشود.