معنی فارسی intramuscularly
B1به داخل عضله، اشاره به نوعی تزریق که در آن دارو به عضله تزریق میشود.
In a manner that involves injection into a muscle.
- ADVERB
example
معنی(example):
پرستار واکسن را به صورت عضلانی تزریق کرد.
مثال:
The nurse administered the vaccine intramuscularly.
معنی(example):
این دارو باید به صورت عضلانی تزریق شود تا بهترین نتیجه را داشته باشد.
مثال:
The medication should be injected intramuscularly for best results.
معنی فارسی کلمه intramuscularly
:
به داخل عضله، اشاره به نوعی تزریق که در آن دارو به عضله تزریق میشود.