معنی فارسی intraoperative
C2به شرایط و فعالیتهایی که در طول عمل جراحی انجام میشوند، اشاره دارد.
Relating to activities or events that occur during a surgical operation.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Happening during a surgical operation.
example
معنی(example):
در جراحی چندین روش اینتراپراتی وجود دارد.
مثال:
There are several intraoperative procedures in surgery.
معنی(example):
نظارت اینتراپراتی برای ایمنی بیمار حیاتی است.
مثال:
Intraoperative monitoring is crucial for patient safety.
معنی فارسی کلمه intraoperative
:
به شرایط و فعالیتهایی که در طول عمل جراحی انجام میشوند، اشاره دارد.