معنی فارسی intraplacental
B2درونجفت به فرایندها و فعالیتهای درون جفت در دوران حاملگی اشاره دارد.
Relating to or occurring within the placenta, particularly concerning vascular flow and nutrient exchange.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گردش خون درونجفت برای رشد جنین حیاتی است.
مثال:
Intraplacental circulation is vital for fetal development.
معنی(example):
این مطالعه بر انتقال مواد مغذی درونجفت متمرکز بود.
مثال:
The study focused on intraplacental nutrient transfer.
معنی فارسی کلمه intraplacental
:درونجفت به فرایندها و فعالیتهای درون جفت در دوران حاملگی اشاره دارد.