معنی فارسی intraversable
B2به معنای غیرقابل عبور، به ویژه در مورد موانع طبیعی یا فیزیکی که عبور از آنها ممکن نیست.
Not able to be traversed or crossed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مسیر کوهستانی پس از زمینلرزه به عنوان غیرقابل عبور در نظر گرفته شد.
مثال:
The mountain trail was deemed intraversable after the landslide.
معنی(example):
رودخانه به حدی وسیع بود که به نظر میرسید غیرقابل عبور است.
مثال:
The river was so wide that it seemed intraversable.
معنی فارسی کلمه intraversable
:
به معنای غیرقابل عبور، به ویژه در مورد موانع طبیعی یا فیزیکی که عبور از آنها ممکن نیست.