معنی فارسی intreatable
B2قابل درخواست یا خواهش کردن نیست؛ به معنای غیرقابل حل یا درمان.
Not able to be persuaded or appealed to.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مسئله توسط کمیته غیرقابل حل شناخته شد.
مثال:
The issue was deemed intreatable by the committee.
معنی(example):
برخی از شرایط روانی ممکن است غیرقابل درمان تلقی شوند.
مثال:
Some psychological conditions may be considered intreatable.
معنی فارسی کلمه intreatable
:قابل درخواست یا خواهش کردن نیست؛ به معنای غیرقابل حل یا درمان.