معنی فارسی intrusively

B1

به طور مداخله‌جویانه، به گونه‌ای که به حریم شخصی دیگران آسیب برساند یا آنها را ناراحت کند.

In a manner that involves unwanted or unwelcome interference.

example
معنی(example):

او به‌طور مداخله‌جویانه‌ای درباره زندگی خصوصی او پرسید.

مثال:

She intrusively asked about his private life.

معنی(example):

مرورگر به‌طور مداخله‌جویانه‌ای فعالیت‌های من را ردیابی کرد.

مثال:

The browser tracked my activity intrusively.

معنی فارسی کلمه intrusively

: معنی intrusively به فارسی

به طور مداخله‌جویانه، به گونه‌ای که به حریم شخصی دیگران آسیب برساند یا آنها را ناراحت کند.