معنی فارسی intrusionist
B1شخصی که در امور و حریم دیگران بدون اجازه مداخله میکند؛ این واژه معمولاً بار منفی دارد.
A person who intrudes into the affairs or lives of others.
- NOUN
example
معنی(example):
مداخلهگر اغلب از مرزهای شخصی چشمپوشی میکند.
مثال:
The intrusionist often overlooks personal boundaries.
معنی(example):
به عنوان یک مداخلهگر، او به طور مکرر بدون دعوت وارد بحثهای دیگران میشد.
مثال:
As an intrusionist, he frequently entered others' discussions uninvited.
معنی فارسی کلمه intrusionist
:
شخصی که در امور و حریم دیگران بدون اجازه مداخله میکند؛ این واژه معمولاً بار منفی دارد.