معنی فارسی inurbane

B2

ناهموار، بی‌ادب و سست در رفتار و گفتار، بی‌فرهنگ.

Lacking refinement, sophistication, or social graces.

example
معنی(example):

رفتار ناهموار او در شام رسمی قابل توجه بود.

مثال:

His inurbane behavior was noticeable at the formal dinner.

معنی(example):

یک نظر ناهموار می‌تواند یک مکالمه مودبانه را خراب کند.

مثال:

An inurbane comment can ruin a polite conversation.

معنی فارسی کلمه inurbane

: معنی inurbane به فارسی

ناهموار، بی‌ادب و سست در رفتار و گفتار، بی‌فرهنگ.