معنی فارسی invalued

B1

غیرقابل تحسین؛ به حالتی که ارزش آن بدون قیمت باشد.

Regarded as invaluable or extremely valuable.

example
معنی(example):

آثار هنری توسط موزه معتبر غیرقابل تحسین شدند.

مثال:

The artworks were invalued by the esteemed museum.

معنی(example):

او احساس می‌کرد که تلاش‌هایش در تیم غیرقابل تحسین شده است.

مثال:

She felt that her efforts were invalued in the team.

معنی فارسی کلمه invalued

: معنی invalued به فارسی

غیرقابل تحسین؛ به حالتی که ارزش آن بدون قیمت باشد.