معنی فارسی invaried

B1

بدون تغییر، ثابت و غیر متغیر در طی زمان یا شرایط.

Not changing; remaining constant or the same over time.

example
معنی(example):

نتایج آزمایش بدون تغییر بودند و هر بار همان نتیجه را نشان می‌دادند.

مثال:

The results of the experiment were invaried, showing the same outcome each time.

معنی(example):

روال بدون تغییر او باعث می‌شد احساس راحتی و امنیت کند.

مثال:

Her invaried routine made her feel comfortable and secure.

معنی فارسی کلمه invaried

: معنی invaried به فارسی

بدون تغییر، ثابت و غیر متغیر در طی زمان یا شرایط.