معنی فارسی inveigling

B1

فریب دادن، فرایند فریب دادن یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران به روش‌های پنهانی.

The act of persuading someone to do something by deception or flattery.

verb
معنی(verb):

To convert, convince, or win over with flattery or wiles.

معنی(verb):

To obtain through guile or cunning.

مثال:

He inveigled an introduction to her.

example
معنی(example):

فریب دادن مردم به چاشنی و زیرکی زیادی نیاز دارد.

مثال:

Inveigling people takes a lot of charm and cunning.

معنی(example):

او به خاطر مهارتش در فریب دادن دیگران به نقشه‌هایش شناخته شده بود.

مثال:

He was known for his skill in inveigling others into his schemes.

معنی فارسی کلمه inveigling

: معنی inveigling به فارسی

فریب دادن، فرایند فریب دادن یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران به روش‌های پنهانی.