معنی فارسی inventorially

B1

به صورت موجودی‌سازی، به زبان ساده به روش‌هایی که در ساماندهی و ثبت موجودی استفاده می‌شود اشاره دارد.

In a manner related to inventory management.

example
معنی(example):

اقلام به طور موجودی‌سازی شده برای بهینه‌سازی فرآیند مدیریت شدند.

مثال:

The items were managed inventorially to streamline the process.

معنی(example):

ما به صورت موجودی‌سازی شده به این وظیفه نزدیک شدیم تا دقت را تضمین کنیم.

مثال:

We approached the task inventorially to ensure accuracy.

معنی فارسی کلمه inventorially

:

به صورت موجودی‌سازی، به زبان ساده به روش‌هایی که در ساماندهی و ثبت موجودی استفاده می‌شود اشاره دارد.