معنی فارسی inventorial

B2

مربوط به موجودی، به فرآیند یا عمل ثبت و ارزیابی موجودی کالاها اشاره دارد.

Relating to the recording and cataloging of inventory.

example
معنی(example):

مهارت‌های موجودی‌سازی او به بهبود مدیریت موجودی کمک کرد.

مثال:

Her inventorial skills helped improve the stock management.

معنی(example):

تیم یک بازبینی موجودی از تمام محصولات انجام داد.

مثال:

The team conducted an inventorial review of all products.

معنی فارسی کلمه inventorial

:

مربوط به موجودی، به فرآیند یا عمل ثبت و ارزیابی موجودی کالاها اشاره دارد.