معنی فارسی invertebrated

B1

جانداران بی‌مهره، موجوداتی هستند که در ساختار بدن خود ستون فقرات ندارند.

Animals that lack a backbone.

example
معنی(example):

جانداران بی‌مهره دارای ستون فقرات نیستند.

مثال:

Invertebrated animals do not have a backbone.

معنی(example):

گونه‌های بی‌مهره در اقیانوس تنوع زیادی دارند.

مثال:

The invertebrated species in the ocean are diverse.

معنی فارسی کلمه invertebrated

: معنی invertebrated به فارسی

جانداران بی‌مهره، موجوداتی هستند که در ساختار بدن خود ستون فقرات ندارند.