معنی فارسی investigatory

B2

تحقیقی به معنای مرتبط با بررسی، تجسس و کشف اطلاعات یا حقایق مربوط به یک موضوع خاص.

Pertaining to investigation; involving the process of examining or inquiring into something.

example
معنی(example):

تیم تحقیقاتی برای کشف حقیقت تعیین شد.

مثال:

The investigatory team was assigned to uncover the truth.

معنی(example):

روش‌های تحقیقاتی در تحقیقات جنایی بسیار حیاتی هستند.

مثال:

Investigatory methods are crucial during criminal investigations.

معنی فارسی کلمه investigatory

: معنی investigatory به فارسی

تحقیقی به معنای مرتبط با بررسی، تجسس و کشف اطلاعات یا حقایق مربوط به یک موضوع خاص.