معنی فارسی inveteration
C1پایداری و عادت یک رفتار یا الگو به مدت طولانی.
The state of being entrenched or habitually done, often implying difficulty in change.
- NOUN
example
معنی(example):
پایداری عادات او در روال روزانهاش مشهود بود.
مثال:
The inveteration of his habits was evident in his daily routine.
معنی(example):
پایداری میتواند سازگاری با محیطهای جدید را دشوار کند.
مثال:
Inveteration can make it difficult to adapt to new environments.
معنی فارسی کلمه inveteration
:
پایداری و عادت یک رفتار یا الگو به مدت طولانی.