معنی فارسی inveterateness
C1دوام و پایداری در یک عادت یا رفتار، به ویژه در زمینههای منفی.
The quality of being firmly established or habitual, often negatively.
- NOUN
example
معنی(example):
پایداری او در گفتن همان داستان، خندهدار بود.
مثال:
His inveterateness in telling the same story was amusing.
معنی(example):
پایداری استدلالهای آنها، رسیدن به نتیجه را دشوار کرد.
مثال:
The inveterateness of their arguments made it hard to reach a conclusion.
معنی فارسی کلمه inveterateness
:
دوام و پایداری در یک عادت یا رفتار، به ویژه در زمینههای منفی.