معنی فارسی inwove
B2درهم بافتن، به معنای بافتن چیزهای مختلف به یکدیگر در یک ساختار یا یک کل.
To weave together various elements into a single composition.
- VERB
example
معنی(example):
او نخهای رنگارنگ را در پارچه درهم بافت.
مثال:
She inwove colorful threads into the fabric.
معنی(example):
او خاطراتش را در داستانی که تعریف کرد، درهم بافت.
مثال:
He inwove his memories into the story he told.
معنی فارسی کلمه inwove
:درهم بافتن، به معنای بافتن چیزهای مختلف به یکدیگر در یک ساختار یا یک کل.