معنی فارسی ipsilateral
B2 /ˌɪpsɪˈlætəɹəl/اصطلاحی برای توصیف عنصر یا ساختاری که در یک سمت مشابه جای دارد.
Referring to structures on the same side of the body or brain.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
On the same side of the body.
مثال:
The stroke was characterised by ipsilateral paralysis.
example
معنی(example):
درد در همان سمت آسیب است.
مثال:
The pain is ipsilateral to the injury.
معنی(example):
در زیست‌شناسی، ipsilateral به ساختارهایی در یک سمت اشاره دارد.
مثال:
In biology, ipsilateral refers to structures on the same side.
معنی فارسی کلمه ipsilateral
:
اصطلاحی برای توصیف عنصر یا ساختاری که در یک سمت مشابه جای دارد.
