معنی فارسی ipso facto
C1 /ˌɪpsəʊ ˈfæktəʊ/به معنای بهطور طبیعی یا در نتیجه، بدون نیاز به توضیحات اضافی.
By that very fact; as a result.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
By that very fact itself; actually. Compare: eo ipso.
example
معنی(example):
اگر او دیر کند، او به طور طبیعی بینظم است.
مثال:
If he is late, he is ipso facto unpunctual.
معنی(example):
او مهلت را از دست داد و به همین دلیل درخواستش رد شد.
مثال:
She missed the deadline, ipso facto, her application was rejected.
معنی فارسی کلمه ipso facto
:
به معنای بهطور طبیعی یا در نتیجه، بدون نیاز به توضیحات اضافی.