معنی فارسی irade

B2

قدرت یا توانایی برای تصمیم‌گیری و پیگیری اهداف.

The ability to make conscious choices and pursue goals.

noun
معنی(noun):

A decree issued by a Muslim ruler.

example
معنی(example):

او اراده قوی برای موفقیت دارد.

مثال:

She has a strong irade to succeed.

معنی(example):

با چنین اراده‌ای، هیچ چیزی نمی‌تواند او را متوقف کند.

مثال:

With such irade, nothing can stop him.

معنی فارسی کلمه irade

: معنی irade به فارسی

قدرت یا توانایی برای تصمیم‌گیری و پیگیری اهداف.