معنی فارسی iraqi

A2

نسبت به عراق یا مردم آن.

Relating to Iraq or its peoples.

example
معنی(example):

او عراقی است و عربی صحبت می‌کند.

مثال:

She is Iraqi and speaks Arabic.

معنی(example):

غذای عراقی به خاطر طعم‌هایش مشهور است.

مثال:

Iraqi food is famous for its flavors.

معنی فارسی کلمه iraqi

: معنی iraqi به فارسی

نسبت به عراق یا مردم آن.