معنی فارسی iraqian
B2نسبت به عراقیها یا فرهنگ، زبان و تاریخ عراق.
Relating to the people or culture of Iraq.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فرهنگ عراقی تاریخ غنیای دارد.
مثال:
Iraqian culture has a rich history.
معنی(example):
او به میراث عراقی خود افتخار میکند.
مثال:
He is proud of his iraqian heritage.
معنی فارسی کلمه iraqian
:
نسبت به عراقیها یا فرهنگ، زبان و تاریخ عراق.